همیشه بر خدا توکل کن !
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی تنهای تنها می شوی ، وقتی که دوستانت ، آن ها که نیازمند یاری شان هستی ، درست در حساس ترین نقطه رهایت می کنند.
وقتی در دست همان ها که پشتوانه و پشتگرمی محسوبشان می کردی ، خنجر می بینی !
وقتی به سنگی که به استواری اش سوگند می خوردی و تکیه گاهش می شمردی ، ماری خفته می بینی که در تکان حادثه از خواب جهیده است .
وقتی که امواج امتحان ، خاشاک دوستی های سطحی را می روبد و لجن متعفن خودخواهی و منفعت طلبی را عریان می سازد.
وقتی که هیچ تکیه گاهی برایت نمی ماند و هیچ دستی خالصانه به دوستی گشاده نمی گردد ، یک ملجا و امید و پناهگاه می ماند که هیچ حادثه ای نمی تواند او را از تو بگیرد .
او حتی در مقابل بدی های تو خوبی می آورد و بر روی زشتی های تو پرده اغماض می افکند.
آری خدا را می گویم !
خدایی که دستگیر تمام بی پناهان است !
خدایی که یار کسانی است که او را می خوانند !
خدایی که همیشه در حق بنده هایش پدری کرده !
شکر ای خدای مهربان !
امواج امتحان را به سمتمان روانه می کنی و صبری بر دل می نشانی به طور معجزه وار که اگر صبر و شکیبایی نباشد دل می میرد!
درست است که در این مدت امتحان الهی شاید زمان های زیادی را از دست بدهیم اما به من ثابت شده در کنارش خیلی چیزها به دست می آوریم که مهم ترین آن ها آرامش و توکل الهی است!
خدایا !
ای داور عادل !
ای پدر دلسوز جان ها !
دوستت داریم !
جز یار کسی معنای این جملات را نمی فهمد اما می خواهم بگویم :
در زندگی فرصت هایی است که پیش می آید تا خدایی بودن دل سنجیده شود ، خدا کند که همه از این آزمون های الهی سربلند بیرون بیاییم و بدانیم اگر این گونه امتحانات نباشد باید شک کنیم که خدا ما را در دنیا رها کرده و به حال خود گذشته !
باز هم شکرت ای خدا
شکر
1- لازمه بگم که قسمتی از متن اول از کتاب سید مهدی شجاعی بود که استفاده شده بود !
2- همیشه در سخت ترین لحظات توکلتون بر خدا باشد و هیچ وقت ناامید نشوید !
3- یکی از دوستان در جایی نوشته بود :
گفتوگوی من و آفتابگردان ناتمام ماند. زیرا که او در آفتـاب غرق شده بود. جلو رفتم بوییدمش، بوی خورشید میداد. تب داشت و عاشق بود. خداحافظی کردم، داشتم میرفتم که نسیمی رد شد و گفت: نام آفتـابگردان همه را به یاد آفتاب میاندازد، نام انسـان آیا کسی را به یاد خـدا خواهد انداخـت؟ آن وقت بود که شرمنـده از خدا رو به آفتـاب گریستم ...
با خواندن این مطلب قلبم فشرده شد و به فکر فرو رفتم که واقعا تا به حال شده اسم انسان بیاید و ذهنمان خدایی شود؟؟! یا این که گاهی بیشتر به فکر جنایت و نامردی و .... افتاده ایم ؟؟
4- ما را همیشه با نظراتتون همراهی کنید ! و دوست دارم نظرتونو درباره این قسمت سوم بدانم ! شما با خواندن این جملات چه چیز در ذهنتان نقش بست؟
التماس دعا
یا علی