آسمان هفتم،ستاره هشتم
گاهی چقدر زود دیر می شود
چقدر زود برای رفتن ،رسیدن ، بودن دیر می شود.
زمانی یادم می اید که در جاده بی انتها می رفتم ، آن قدر نا امیدانه و گنه کار که عمری برایم می گذشت
آن جاده بی انتها به سر منزل خسته دلان عاشق متصل بود جایی که امامی غریب در آن جا آرام گرفته...
روزی آن جاده بی انتها محل عبور و جای قدم های مولا بوده و چه زود دیر شد برای دیدنت ....
5 کیلومتر مشهد
این نوشته ای بود که مرا جلب خودش کرد ، وای چه نزدیک شده بودم دیگر راهی نبود ..
16 ساعت راه انگار با دیدن این جمله 16 ثانیه بر من گذشته..
دیگر راهی نبود ؛ دیگر انتظار دیدن معشوق به سر آمده بود
خدایا چند کیلومتر دیگر مانده مرا به او برسان ..جمله ای بود که همش زیر لب زمزمه می کردم
مشهد
دیگر رسیدم ، هوایش ، محیطش همه عطر حضور ستاره ای را به من خبر می دادند و اشتیاق مرا به دیدن بیشتر می کردند
خوشا به حال کبوتران عاشق رضایی که هر روز در این هوا پرواز می کنند در کنار مولا و یاور
خیابان های مشهد را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتم تا این که گنبد ظلایی رضا در چشمان حقیر من جای گرفت
امان از این اشک های بی موقع که نمی گذارند کمی بهتر ببینم ، ببینم بلکه باور کنم در جوار رضایم آن مولایی که هر شب همدم تنهایی من است
ذکرش ، یادش آرام بخش روح و جان من است
آخر منه گنه کار به امام رئوفم رسیدم کسی که همیشه مرا بخشیده ، همیشه به هیچ توقعی به خانه اش راه داده
من در آن لحظه که پا گذاشتم در صحن سقاخانه انگار در آسمان هفتم در کنار ستاره هشتم بودم ، ستاره ای که از نظر مسافت نزدیک ترین به ما بود
حالا من در جایی بودم که پاتوق شبانه من با ستاره های آسمون بود....
پنجره فولاد....سقاخانه...صحن...ایوان طلا ... گنبد طلایی...پرچم سبز.... وای معجزه است یا این که واقعا من هستم در کنار امام رضایم
چند نفس عمیق کشیدم ، قدم هایم را به ضریح نزدیک تر کردم .. وای مثل همیشه دور ضریح شلوغه ولی برای دل من خلوته خلوت
روبه روی اقا ایستادم لحظه ها سرم پایین بود و هیچ نگفتم وقتی اشکم سرازیر شد فهمیدم اقا به من نظر کرده
درد دلم را گفتم...
گفتم که آقایم ، مولایم آمدم شما پا پیش بگذارید ... شیعیان خسته اند از این همه دوری از امامشان
گفتم ما سرورمان را گم کرده ایم کاری کنید که او را بیابیم ، راهی در اختیارمان بگذارید....
ساعت ها گذشت ، روزها گذشت
روز سوم رسید وقت وداع با یار آسمانیم
چه زود به پایان رسید این ملاقات ما ولی چه شیرین بود لحظه هایی که با امام رضا گذشت
خداحافظ کبوتران عاشق
خداحافظ صحن و سرای رضا
خداحافظ ای خسته دلان عاشق
خداحافظ آسمان هفتم ، ستاره هشتم
و در آخر که از صحن و سرا بیرون میایم می گویم:
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
باز هم سلام مولایم