زمین
ای زمین تو در گردشی و عمر ما هم با هر گردش تو می گذرد
نمی دانم من چه وابستگی به خود دارم که وقتی می میرم که در زمانی از گردش تو باشم ودر جایی خاک می شوم که سرایی از توست
نمی دانم من متعلق به خودم هستم یا به تو
که زمان تولد من را روزی از گردش تو رقم زده و مکان تولدم هم باز سرایی از توست
فقط می دانم روحی از خدا دارم و کالبدی باز از جنس تو ، یعنی خاک
پس من هیچ چیز از خود ندارم پس چرا ادعای بودن دارم ،پس چرا ادعای وجودیت دارم با این که وجودم هم از خداوند است.
من هیچ از خود ندارم
نیمی از خداوند و نیمی هم سهم توست ای زمین
نویسنده:خودم