وابستگی ...
چه دنیاییست ، دنیای وابستگی ها
که گاهی به عرش می بردَت و گاهی به فرش می زندَت
چه عمیق گرفتارش می شوی وقتی عاشق باشی و جانت را گرو جانی گذاشته باشی
عجیب است رابطه عشق و وابسته شدن ها
وابستگی هایی نه از جنس دنیا که از دنیایی دیگر آمده اند...
و چقدر می خواهی خــ ـــانم یا آقـــ ــای خوبی باشی که آزادی را مبنایت گذاشته ای در این دنیا
و آخر دلت پر باشد از دل تنگی و بی قراری
و چه سخت است این وقت ها با دل نازک خود کنار آمدن که با یک فوت نشکند یا در لاک تنهایی خود نرود
و چه سخت است کنار آمدن با آینده هایی که خود را ناز می کنند
و سراسیمه می رسند در حساس ترین نقطه ی مغزت
که مثلا که چی !!!
آخرش من باید محکم باشم ، اگر عاشقم
این جور وقت ها که فرار می کنی از فکرهای در هم ،
با عقل زودتر معامله ات می شود تا دلت....
و امان از دل لجباز که زیر بار هیچ حرف زوری نمی رود حتی فقط برای یک بار
فقط خدا کند میان این لج و لجبازی هایش بچه ی خوبی باشد و به رسم قدیما ، کینه و ناراحتی کسی را به خودش نگیرد
که آخرش من می مانم و کلی کل کل با این روزگار...
چقدر خوب است که مادربزرگ ها هنوز هم دعایشان برایت همان " عاقبت به خیریست "
نـگـران ...
مـنـتـظـر ..
دلـتـنـگــ...
دلـگـیـر...
بـهـانـه گـیـر ...
هـمـه ی ایـنـهـا مـن هـسـتـم...
خــــــدایـــــــا تــو کـمـی آرامـم کـن .....