سلام به رمضان
سلام خدای مهربونم
یه بار دیگه قسمت شد بیام مهمونی ای که با همه عشق ترتیب دادی
مثل همیشه همین پایین کنار در میشینم و اگه اجازه بدهی گاهی کفش های مهمون هات رو جفت می کنم
فقط ممنون که گذاشتی سر سفره پر برکتت یه سال دیگه مهمون باشم
دروغ چرا ما آدم ها پر از خواسته ایم به هر کدوم از آرزوهامون که میرسیم ، خواسته ی بعدی پشت سرش از راه میرسه
ولی امسال یه آرامش خاصی دارم
شاید همه اش برمیگرده به حضورم در نجـــــــــف
آخه هر سال که ماه رمضون میومد با اون شب های قدر قشنگش دلم آرزوی دیدار مولا رو می کرد
وقتی مناجات حضرت امیر خوانده میشد دلم پر از بغض فراق میشد و دل شکسته محفلو ترک می کردم
ولی امسال انگاری به چشم هام بهشت واقعی رو نشون دادی که هر چی برای خودم مرور می کنم تموم نمیشه
وقتی روبه روی ضریح باصفای حضرت مناجاتشو می خوندم و با صدایی که از اعماق جان بلند بود و به رسم ادب آهسته فریادش می زدم
آن جایی که می گوید : انت الغنی و انا الفقیر
دیگر همه دنیا برایم تمام می شد و باز در تب و تاب دیدارت می سوختم
خداوندا
می دانم که می دانی چقدر یاد ایام گذشته کردم زمانی که احساس می کردم گناهی در کارنامه اعمالم ندارم
آن وقت ها که در سکوت شب در خانه پدری ، سجاده سبزم را پهن می کردم و ...
ماه رمضان از راه رسید
ماه تو ... ماه بندگی ... ماه عشق و عاشقی بین تو و بنده هات
خدایا
من همین جا ... پایین پایینا می شینم ... سر سفره اتم ولی رو می خواهد دست دراز کردن و تکه ای از نان رحمتت برداشتن ... من فقط لحظه ای به اندازه یک دم ، یک بازدم ... نگاهت را می خواهم
فقط لحظه ای نظر
چقر دل تنگ بودم برای نوشتن دل نوشته های دست و پاشکسته
در این ماه عزیز سعی کنیم اول استغفار کنیم بعد برای مومنین و مومنات دعا کنیم و در گوشه ای هم خود را نباید فراموش کرد
از خود باید به خدا رسید پس بسازید حرم دل را !!!