شکر
دور خود چرخی می زنم و میرسم به اینجا
5سال پیش فردای کنکور بود
و حال که اینجای زندگیم احساس می کنم بارها در زندگی کنکور داده ام
کنکورهایی سخت تر از 5سال پیش و حالا می دانم که تازه اول راهم
گاهی خسته می شوم
گاهی دلم می خواهد نفس بکشم
یک خواب بدون داشتن هیچ فکری
*****
بعد از سال ها یک ماه و نیم پیش در سرایی پر از عشـــــــــــــــــــــق
نفسی عمیــــــــــــق کشیدم
یک خواب راحت ، لمس یک زندگی زیبا ، در کنار عشقم ، عشق را لمس کردم
ماه عسل واقعیمان بعد از 4 سال ....» 13 رجب در ایوان طلای نجـــــــــــــف و 16 رجب قدم زدن در بین الحرمین
خدایا شکرت
شکر به خاطر داشته هایی که نمی بینیمشان و بهمان بخشیدی ، نداشته هایی که سهم ما نیست ، به خاطر دنیایی که پر از توست
شکر که هنوز به وقت بستن چشم ها آیه الکرسیت زمزمه ی لبانم می شود و وقت هایی که وابستگی فکرم را دنیایی می کند با تلنگری مرا رها می کنی از دنیا
رهاتر از رهــــــــــــــا
این ها یعنی من هنوز خودم هستم
و در اوج لحظه هایی که خود را فراموش می کنم به من خود را به خودم یادآوری می کنی
خدایا در این ماه هایی که بیش از قبل نیازت دارم ،دست هامو رها نکن ، اشک چشمم یاد تو باشد نه دنیا ، لبخند لبانم به عشق تو باشد نه دنیا
باز هم شکــــــــــــــــــــــر به خاطر این زندگی و هوای تازه و هر چی که تو رو به یاد من می اندازه