خداحافظی...
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: "نشد"
شاعر : فاضل نظری
تاپ تاپ قلبم را از همین حوالی می شنوم
چند روزی خبری ازش نبود
باز تپش های مکررش مرا به یاد روز پر از استرس زندگی می اندازد
روزی که از دست دادمش...قلبم را... میان تمام اشک و فغان ها
دنیاست دیگر...باید ساخت ... با تمام تئاترها و شکلک هایی که برایمان در می آورد...
روزی تلافی می کنم سرش...
آن روز که به راحتی ازش دل بکنم و بی خداحافظی بروم...
بگذار آن روز ،کمی هم من به دنیا بخندم...
برای دلمان بخوانید:
اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ