ماهگرد...
امروز
6 فروردین 1392
امروز دقیقا یک ماه است که از دیدارت محروم گشته ایم پدر و همه منتظر یک خواب که چهره شادت را باز ببینیم
امروز می خواهم برایت ماهگرد بگیرم...ماهگرد بهشتی شدنت...
آری بهشتی شدنت...
هر چه این روزها می شنویم کارهای خوب و نیک است
هیچ کس از تو بدی ندیده و حتی یک خاطره بد در ذهن ندارد...
اگر به نماز باشد که تا من یادم می آید سعی در اول وقت خواندن و جماعت داشتی...
روزه هایت هم هر سال به خاطر افت قند می گفتی نمی خواهی بگیری ولی مقاوم تر از ما می گرفتی و شکر خدا را می گفتی....
پس با تمام وجودم می گویم :
یک ماه بهشتی شدنت مبارک
دیروز در کنارت که نشسته بودم ، خداوند لحظه ای چشمانم را گشود و باز توانستم آن گونه که دل تنگش بودم بنگرم...
صحنه دیروز مرا کمی به خود آورد و تمام وقت که آن جا بودم به آن چه دیده بودم فکر می کردم...
مورچه هایی دیدم که به سختی باری را به کول گرفته بودند و می رفتند...
اول که بار را می خواستند بر دوش بگذارند سختشان بود ، چند بار از دوششان می افتاد ولی اصلا نا امید نشدند
فکر کنم چند باری این افتادن ها ادامه داشت ولی در آخر موفق شدند و باری چند برابر جسم و وزن خود را به دوش کشیدند و مسیرشان را ادامه دادند...
مسیر طولانی بود ولی آن ها توانستند...
یک لحظه جلوی یک مورچه کم آوردم
ولی
بعد به خود گفتم یک انسان یعنی نمی تواند داغ سنگین عزیزانش را به دوش کشد و به مسیر زندگی ادامه دهد؟
در این یک ماه بارها اتفاق افتاد که ناامید از ادامه شده ایم و طاقت خود را از دست داده ایم
ولی
دیروز با دیدن آن منظره و تفکر درباه این صحنه ای که دیده بودم دلیلی شد که از تفکرات قبل خود پشیمان شوم
خدایی که مورچه ای به این اندازه کوچک ولی قدرت زیاد خلق کرده پس انسان را بیش از این ها نیرومند آفریده!!!
باید دوباره سعی کنم...
بار سنگینی خدا بر دوشمان گذاشته ولی می دانم که با توکل بر خود خدا می شود ...
باید بشود ...
مسیر زندگی پستی و بلندی ها زیاد دارد
خدا روح ما را هم چون سنگی در مسیر رودخانه صیقل می دهد تا وقتی به کنار دریا می رسد صاف و زیبا باشد...
حال بستگی به ما دارد
در مسیر رودخانه خود را به بیرون از آب پرتاب کنیم و یا در مسیر رودخانه یا همان زندگی هر اتفاقی را با درایت پشت سر بگذاریم!!
خداوندا
تو را شکر ، که لحظه ای اتفاق زیبایی را در مقابل چشمانم نشان دادی و صبر و تلاش برای زندگی را یادم دادی!!
دل نوشت :
یک ماه که گذشت سخت بود پدر ولی خوشحالیم که جای تو خوب است
می دانیم که صبری که به پای همه دل تنگی ها ، خدا به ما داده همه اش به خاطر خود شماست
هیچ گاه دوست نداشتی گریه فرزندانت و حتی دیگران را ببینی و این خوبی ذات توست که تسکین روح ما می شود.
جایت همیــشه بین ما خالیست...
دوستت داریم
برای دلمان بخوانید:
اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ