دل شکسته
وقتی که قلبهایمان کوچکتر از غصههایمان میشود،
وقتی نمیتوانیم اشک هایمان را پشت پلکهایمان مخفی کنیم
و بغض هایمان پشت سر هم میشکند ...
وقتی احساس میکنیم
بدبختیها بیشتر از سهممان است
و رنجها بیشتر از صبرمان ...
وقتی امیدها ته میکشد
و انتظارها به سر نمیرسد ...
وقتی طاقتمان تمام میشود
و تحمل مان هیچ ...
آن وقت است که مطمئنیم به تو احتیاج داریم
و مطمئنیم که تو
فقط تویی که کمکمان میکنی ...
آن وقت است که تو را صدا میکنیم
و تو را میخوانیم ...
آن وقت است که تو را آه میکشیم
تو را گریه میکنیم ...
و تو را نفس میکشیم ...
وقتی تو جواب میدهی،
دانه دانه اشکهایمان را پاک میکنی ...
و یکی یکی غصهها را از دلمان برمیداری ...
گره تکتک بغضهایمان را باز میکنی
و دل شکستهمان را بند میزنی ...
سنگینی ها را برمیداری
و جایش سبکی میگذاری و راحتی ...
بیشتر از تلاشمان خوشبختی میدهی
و بیشتر از حجم لبهایمان، لبخند ...
خوابهایمان را تعبیر میکنی،
و دعاهایمان را مستجاب ...
آرزوهایمان را برآورده می کنی ؛
قهرها را آشتی میدهی
و سختها را آسان
تلخها را شیرین میکنی
و دردها را درمان
ناامیدی ها، همه امید میشوند
و سیاهیها سفید سفید
حرف دل :
خدایا
برف آسمانت بر سرم می بارد و در دلم آَشوبی عجیب است
دچار یک خلاء شده ام ...
خدایا
خیلی بهت نیاز دارم...
خدایا
یه ندا بده که همراهمی...
بگو که "مریم کوچکم تنها نیستی"
بگو باز به طبیعتم بنگر تا من را ببینی...در همان دانه برف...
چشم هایم بسته شده اند
دلم شکسته...کسی دل شکستگی دلم را حس نمی کند
غمم را کسی تسکین نیست و دلدارم خود نیاز به دلداری دارد
باز همان حس مریم 14 ساله را دارم...
خدایا تو از آن وقت رفیق تمام وقت مریم شدی و سنگ صبور حرف هایش
خدایا
نیاز به سجاده سبز دارم و یه آهنگ بسم الله الرحمن الرحیم
یک سکوت
یک نیاز
خدایا شکر می کنم تو را
از خود می رانمش شیطان وجود را...
خدایا
باز نگاهم کن...خیلی نیازت دارم