قوقوی معصوم
باران نم نم می زند
نم باران می نشیند به صورت گل رز
زمین حس می کند دانه های باران را
عطر باران در هوا پیچیده
دوست دنبال دوست زیر باران می رود
عشق ، عشق را زیر باران می نگرد
و این جا
خانه مهر
سرپناهی شده برای قوقوی کوچک
چه معصوم نشسته روی سرپناه حیاط خانه...آن جا که معبدگاه خانه پرمهر ماست
آرام بنشین
من آرام از تو می گیرم عکسی
برای یادگاری
با دیدن تو یاد آوردم کسانی که در سرما دنبال سرپناهی هستند و من در کنار بخاری ، سرمای زمستانی را تجربه می کنم
باز هم حیاط خانه معبدی شد تا با طبیعت وجودش یادم آورد شکر خدا را و دعا برای مردمی که بی سرپناه در این سرما روزگار می گذرانند
قوقوی کوچک در خانه ما آرام باش که دعای ما آرامش همه موجودات خداییست
همیشه خوشبختی را به زندگی الهیتان دعوت کنید