عید که بیاد دل تنگش میشم
اولش که شروع شد خیلی سخت بود
به نیمه که رسید ، دل ها کم کم آماده بودند برای روزها و شب های خوش قدر
به آخرش که می رسد دل تنگیه عجیبی به قلب هجوم می آورد
ماه رمضون رو میگم
این مهمون خونه های ما
که بی صدا اومد و داره بی صدا هم میره
این مهمون خونه که ما رو با خودش برد یه مهمونیه دیگه
مهمونیه خوبه خدا...اونجا که هزار هزار ملائکه به دور سرت می چرخند
برای ما خاطره های زیادی داشت...
اگه دنیویشو بگم...اولین افطاری ها و سحری ها بود در خونه خودمون...دو نفری...شاید توی این مدت هیچ وقت دو نفری افطار نکرده بودیم یا دو نفری سحری نخورده بودیم...تجربه شب زنده داری حالا به هر بهونه ای...مثل سحری درست کردن...خوب بود...از نظر دنیوی خوش گذشت
اگه معنوی بگم...یکم کم گذاشتم...بهتر از سال قبل بودم ...ولی ... اولش با اراده قرآن رو دست گرفتم و با ترجمه جزء هامو خواندم ولی به آخرش که رسیدم جا زدم...شب های قدر هم خوب بود...عالی نبود...در حد خوب بودن به خودم نمره می دهم...معنویت ماه رمضون یه برنامه 11 ماهه می خواد که ما برای خودمون ترتیب ندادیم...ان شاالله دعا کنید عمری باشه سال دیگه...
دل کندن از ماه رمضون سخته...حال و هواشو دوست دارم...یه حال و هوایی داره مثه حال و هوای وقتیه که میریم مشهد پابوس امام رضا(ع)...تازه می خوام بگم حال و هوای ماه رمضون بهتره آخه مهمون خداییم...واقعا بهش رسیدم که مهمون خداییم...
دلم براش تنگ میشه
خدا رو میگم
انگار این روزها و شب ها بهش نزدیک تر بودم...
دل تنگش میشم
بارالها، به حق این روزى که آن را براى مسلمانان عید و براى محمد(ص) ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قرار دادى از تو می خواهم که بر محمد و آل محمد درود بفرستى و مرا در هر خیرى وارد کنى که محمد و آل محمد را در آن وارد کردى و از هر سوء و بدى خارج سازى که محمد و آل محمد را خارج ساختى، درود و صلوات تو بر او و آنها، خداوندا، از تو می طلبم آنچه بندگان شایستهات از تو خواستند و به تو پناه می برم از آنچه بندگان خالصت به تو پناه بردند.
عیدتون مبارک
یاد ما هم باشید...وقت قنوت های نماز عید...وقت خوشحالی عیدتون
خوشبخت باشید الهی