نگاهم کن
نگاهم کن
دیگر به پایان سفر داریم می رسیم
من را می بینی؟
کمی دوربینت را زوم کن
آن آخر...کنار آن بوته...
من تو را می بینم
نزدیک به پایان سفری
دیدی
گفتم دعای من گیراست
باز هم من...من....من
...
من هم چنان در منیت و تو آزاد
تو به آخر سفر نزدیکی و من هم چنان در میانه های راه
دستانم را بگیر خدایا...
کوله ام سنگین است
عمریست دستگیرم بوده ای و من هنوز محتاجم
نگاهم کن
شب های قدر نیز گذشته و دلم پر از بغض است...دلم پر است از خودم...
خدایا مرا ببخش...
پ.ن:دلم بارون می خواد...یه بارون که بشه شبنم روی گل سرخ و من باز دست نوازش بکشم روی اشک های گل سرخ...
پ.ن:در این روزهای آخر دعامون کنید...دعا کنید عاقبت بخیر بشیم...دعا کنید دل هامون خدایی بشه
پ.ن: خوشبخت باشید الهی