یه سفر تا خدا
به آسمان می نگرم
می خواهم از هر لحظه از زندگیم عکسی بگیرم
برای آینده
برای آینده ای که فکر می کنم بهتر از امروزم است
مگر نه این که فردا از همین امروز متولد می شود؟
می خواهم از تو عکس بگیرم...از خودم...از ما
چقدر آسمان در نگاه من زیباست
چقدر دنیا در چشمان تو زیباست
چقدر خدا در زندگی ما زیباست
من نه مریم است و نه تو ،مصطفی
من و تو همه خود است و ما کامل شده خود...مگر نه این که از خود به خدا می رسیم؟
دوربین را به سمت درون قلبت بگیر...یه ژست زیبا...چیک چیک
این هم یه عکس دیگه..کمی تار و تاریک افتاده...گاهی چقدر در گذشته زیباتر می افتاد...نکند خدای وجودم کم شده؟
یادتونه منتظر بودم امتحانام تموم شه برم سفر؟...سفر درون خود...
حال باید اول ساکم را ببندم...تا ماه رمضان فرصتی نیست...فقط 23 روز...با دل و جان منتظر ماه زیبای رمضانم...مگر نه این که برای رسیدن به هر سعادتی ،سختی رو باید به جان خرید؟...ببینیم در اوج تابستان و گرمایش چگونه از این امتحان و سعادت بیرون میایم...
از حالا بیاین ساکمون رو ببندیم
دوربین عکاسیتون یادتون نره...قراره بریم یه سفر که همسفرمون خداست