پاره تن ِمعلم
شیرین ترین خاطره از معلم هام اینه که :
پاره تن معلم کلاس اول و دوم و سومم بودم و با عشق مادری حروف الفبا را آموختم
معلم ، مادرم بود و خاطره ای که مادر از من دارد این است که هیچ گاه سر کلاس به معلمم نگفتم مادر و هنگامی که زنگ تفریح می خورد معلمم ،مادرم بود.
شاید براتون جالب تر باشه اگه بفهمین که پاره تن مدیر عزیز مدرسه هم بودم ، مدیری که جدیت در مدرسه اش ستودنی بود و در کنارش پدری مهربان و دلسوز
معنای واقعی معلم ، همان پیامبریست و جز این هیچ ندیدم
اگر بخواهم از خاطرات مادر بنویسم از دوران تدریسش باید به قدر 25 سال بنگارم و در آخر نیز به خاطر دردهایی که از سوز دلسوزی به سراغش آمدند خود را بازنشسته نمود.
معلم همان شمعی است که می سوزد تا روشنایی فکرهایی باشد که امکان دارد روزی آن ها آینده ساز هستی باشند.
و مادر از مادر و پدری تقدیر می کند که گرچه سواد اندکی داشته اند ولی تمام فرزندانشان معلم(6) و دکتر(1) و مهندس(2) شده اند و یکی دیگرش را چنان آموزش داد که راه خداوندی را شناخت و در راه حق شهید شد که به حق برای همه ما زنده است.
به حق جا دارد از تمام معلمانی که با جان و دل تلاش می کنند برای فرزندان این مرز و بوم قدردانی کنم و دستانشان را بوسه باران می کنم که شایسته ترین ها هستند.
روزت مبارک معلم