سخن دل
عاشق دوست ز رنگش پیداست بی دل از دل تنگش پیداست
نتوان نرم نمودش به سخن این سخن از دل سنگش پیداست
از در صلح برون ناید دوست دیگر امروز ز جنگش پیداست
می زده ست از رخ سرخش پرسید مستی از چشم قشنگش پیداست
یار امشب پی عاشق کشی است من نگویم؛ ز خدنگش پیداست
راز عشق تو نگوید هندی چه کنم من ،که ز رنگش پیداست
غزل:امام خمینی(ره)