رها...رهایت نخواهم کرد...
منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می گوید
تو را در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
*************
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی ؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی ؟
تو راه بندگی طی کن عزیزا
من خدایی خوب میدانم
*************
*************
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی
یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را
بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و
عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم
آهسته میگویم ، خدایی عالمی دارد
*************
تویی زیباتر از خورشید زیبایم
تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت می گفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر می گردد ؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی
ببینم من تو را از درگهم راندم ؟
که میترساندت از من؟
*************
*************
رها کن آن خدای دور
آن نامهربان معبود
آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت ، خالقت
اینک صدایم کن مرا ،با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم:
"غریب این زمین خاکی ام"
آیا عزیزم حاجتی داری ؟
بگو جز من کس دیگر نمی فهمد
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو می گوید
تو را در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
sohrab sepehri