ارمغان تاریکی همراه با عشق گمشده!
سلام
نمی دونم چقدر برنامه های تلویزیون را دنبال می کنید منظورم سریال هایی است که پخش می شود...
من تقریبا تنها فیلمی که دارم دنباله دار می بینم سریال زیبای مختارنامه است ولی فیلم و سریال های دیگه ای مثل ارمغان تاریکی یا ستایش و ... نیز پخش می شود که تکه تکه گاهی دیده ام!
دیشب آخرین قسمت ارمغان تاریکی بود ، فیلمی غمگین و مثل همیشه پایانی مضخرف ولی...
دیشب در آخر فیلم چیزی پخش شد که چند ساعتی فکرم را به خودش مشغول داشت و آن فداکاری یک مرد بود در برابر جمال یک زن که بر اثر اسید از بین رفته بود!
نمی دانم دیدید یا نه ؛ وقتی مجید در بین دوستان قدیمش که باعث اسید پاشی بر سر و روی زنش شده بودند قرار گرفته بود ، توهین های زیادی را تحمل کرد و یا به قول خودش پست فطرتی ها!
رفت و دوباره بازگشت به همان خانه و با تعجب اهالی خانه روبه رو شد چون که او کور بود و نمی دانستند راه خانه شان را چطور فهمیده و او رازی را افشا کرد که او کور نبوده و در واقع خودش را به خاطر عشقش کور جلوه داده بوده!
او به خاطر این که زنش دوست نداشته او را با آن صورت ببیند خودش را به کوری زده و گفته بگذار من نبینم!!!
اگر به عمق ماجرا فکر کنید باید به وجود عشق در دل و جان آن مرد پی ببرید چیزی که کم در وجود انسان ها پیش می آید و همیشه منکر عشق می شوند!
یک زندگی با بنیان عشق !
درسته یک فیلمی بود با پایانی بی پایان ولی هر کس اگر این نتیجه را بگیرد باید زندگی خود را در این نزدیکی عید دگرگون کند!
موفقیت در پی سخاوت عاشقانه است و گذشت ساده...
این نمونه کوچکی از مردهایی است که واقعا مرد هستند...
مصطفی من هم ( چشمش نکنند ، اسپند دود کنم براش) این گونه است و تا آخر هم ان شاالله با عشق ادامه می دهیم!
ولی بی شوخی زندگی هامونو بیایم متحول کنیم با توکل بر خدا و عشق خدایی!
هر فیلمی که می بینید برای یک نتیجه گیری زیبا به آن نگاه کنید نه به عنوان یک وقت پرکنه ؛که آن وقت اوقات طلاییتون را از دست داده اید!
هر فیلمی که می بینید بدانید پایانی بی پایان دارد ولی خودتان پایان زیبایی برایش بسازید!
ارمغان تاریکی نمونه کاملی از تمام تاریکی ها بود که می توانست برای انسان پیش آید ولی هر انسانی به طرق خاص امتحان پس می دهد پس مواظب خودتان باشید!
راستی بگم به زودی دوباره به روز خواهم کرد پس دوباره بهم سر بزنید دفعه بعدی منتظر موضوعی جالب در ارتباط با علمی الهی که بنده در حال خواندن رشته اش هستم باشید.
هفتمین ماهگردمان را نیز به مصطفی عزیزم تبریک عرض می کنم !
میگن هفت عدد مقدسی است و ما به مقدس ترین ماه زندگیمون رسیدیم!! ماه اسفند قراره زیبا برامون تموم بشه و شکی در این ندارم!!
با این حال چه سریع گذشت ولی خیلی دوران شیرین و پر از هیجانی بوده!
زندگی زیباست به شرطی که زیبا بهش نگاه کنیم تا وقتی عینک بدبینی به چشممان باشد زندگی به کام تلخ است ولی خوشبینانه اگر انسان زندگی کند زندگیش را در این دنیای پست، زیبا و قنشگ می بیند مخصوصا اگر مثل من و مصطفی حالا دو بال برای پرواز داشته باشد!
مواظب بال های زندگیتون باشید ، شکارچی های زیادی دنبال شما هستند ولی شما به سرعت با هر دو بال پرواز کنید به اوج تا همه شما را خورشید ببینند و طاقت دیدن انوارتان را نداشته باشند!
بدرود