نظر من
من هم نظر خودم را درباره این سه کلمه می دهم.
محبت: به نظر من محبت چیزیه که آدمای این دوره هیچ کدام مفهومش را نمی دونن و فقط وقتی نیاز به آدمای دیگر پیدا می کنن سراغ این محبت بیچاره می رن.
اگر محبت هم مثل گل سرخ خار داشت شاید کم تر کسی می تونست به راحتی به آن دست پیدا کنه.و آن وقت معلوم می شد چه کسی قلبش پر از محبته.
محبت کردن قوانینی دارد که هر کسی قادر به اجرای آن نیست به خاطر همین همه قانون شکن محسوب می شن.
دوست داشتن : به نظر من دوست داشتن واقعی تاکید می کنم واقعی می تونه آدما را هدایت کنه ، نه این دوست داشتنی که ورد زبان همه این دختر و پسرها است.
دوست داشتن به معنای واقعی یعنی قلب ها به یاد هم بودن یعنی عقل ها را از دست دادن ، نه این که پسره به یکی می گه دوستت دارم و وقتی از این جدا می شه
به یکی دیگه این حرف را می زند یا برعکس.
دوست داشتن مرواریدی در صدفه باید اول صدف را شکست (یعنی اول انسان باید غرورش را بشکنه) بعد مروارید درخشان را در بیاره .حالا اگر آدم باشد اگر آدم باشد ،برای خودش
نگه می دارد.حالا اگر آدم نباشه می فروشه بعدش پولش را به باد فنا می دهد.
عشق : من در جایگاهی نیستم که درباره این واژه گرانبها صحبت کنم. آن قدر نجیب و مهربان است که همیشه هویت خودش را از همه پنهان می کنه و از این که به راحتی به زبان آدم های
کم عقل می آید ناراحت نمی شه.
جایگاه عشق جایگاهی الهی است و عشق اول از همه از جانب خود خدا به قلب آدم الهام شد و تا این موقع کسی نتونسته همچین عشقی را به قلب آدم هدیه کند.
این سه کلمه را هرکس به دستش بیاره نه در حد کلمه بلکه در واقعیت زندگیش زیر و رو می شه حاضرم با همتون شرط ببندم.