زنجیر عشق
زنجیــــــــــــــــــــر عشـــــــــــــــــــــق
یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمیگشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود .اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود. اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم. زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست .وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید:" من چقدر باید بپردازم؟" و او به زن چنین گفت: " شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد¸همونطور که من به شما کمک کردم
![تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید](http://pichak.net/blogcod/zibasazi/05/image/www.pichak.net-27.gif)
![تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید](http://pichak.net/blogcod/zibasazi/05/image/www.pichak.net-27.gif)
راستی امروز وارد نیم سال از زندگی مشترکمون شدیم!
مصطفی جان 5 ماه زندگی با تو شیرین ترین لحظاتم بود ، خوشحالم که با توکل به خدا کم کم به همه آن چیزهایی که می خواهیم می رسیم !
دیر یا زود رسیدن به خواسته ها حکمت های الهی دارد باید به آن توجه داشت!
دوستت دارم و امیدوارم روزهای خوبی را پیش رو داشته باشیم
حالا اگر شما هم می خواهید این بدهی که من این متن را برایتان گذاشته ام بپردازید لطفا برایم نظر بگذارید