هر آن چه برای خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند
بسم الله الرحمن الرحیم
اول:
1- دانشآموز یا دانشجو هستی. درس نخوندی. شب امتحانه: چه کار کنی؟ چارهای به فکرت نمی رسه غیر از اینکه مطالب مهم رو توی یه کاغذ کوچیک با خط ریز بنویسی و بچپونی توی لولهی خودکار تا شب که میخوابی خودکار تا صبح مطالب رو جای تو مرور کنه و فردا اگه یادت رفت یادت بیاره!!
2- یک ترم بعد: همون دانشآموز یا دانشجو هستی. این ترم رو زحمت کشیدی و خوب درس خوندی. روز امتحانه: بغل دستیت رو میبینی که کاغذ کوچیک توی لولهی خودکارش داره مطالب رو یادش مییاره. چه حالی داری اگه نمرهی هر دوتون توی امتحان مثل هم بشه؟
دوم:
1- خیلی نامرده! اصلاً انسانیت حالیش نیست! میدونی چه کار کرده؟ برای تحقیق درس برنامهنویسی یه برنامه نوشته بودم. از اعتماد رفاقت سوءاستفاده کرده، بیاجازهی من رفته سر کامپیوترم و برنامهای که کلی براش زحمت کشیده بودم برا خودش کپی کرده.
2- برنامهی … رو داری؟ چی؟ CD اورژینالش؟ نه بابا! اون که خیلی گرونه. قفل شکستش رو میخوام.
سوم:
1- چشمش در اختیار خودش نیست. نگاهش پاک نیست. توی کوچه و خیابون که راه میره گردنش همراه نگاهش مثل یه پنکهی سقفی میچرخه!
2- آقا ببخشید! این دعوا برای چیه؟ جوابت میده: هیچی! طرف داشته با خواهرش میرفته، میبینه اون جوون زل زده به خواهرش. برا همین باهاش دست به یقه شده. نگاش میکنی: خودشه! همون جوون با گردنی مثل پنکهی سقفی!
چهارم:
1- لباسهات برات کوچیک شده، بعضیاش هم اینقدر کهنه و رنگ و رو رفته شده که به درد پوشیدن نمیخوره. با خودت فکر میکنی: چی از این بهتر که این لباسارو دور نریزی، بدی یه بندهی خدا که نیازمنده بپوشه.
2- مامان! من این لباس رو برا مهمونی امشب نمیپوشم. این چیه دیگه؟ آبروم میره. این لباس برم خیلی کهنه شده!
پنجم:
بازی فوتباله، بین ایران و یه تیم خارجی! دقایق آخر بازیه. تیم ما یه گل خورده. بازیکنان تیم حریف وقتکشی میکنن و مثلاً خودشونو الکی به زمین میزنن و خلاصه حرص ما رو در میارن. با خودمون میگیم: اَه! عجب قالتاقهایی هستن! ببین نامردا چه جور وقتکشی میکنن! بازی جوونمردونه حالیشون نیست!
2- بازی فوتباله، بین ایران و یه تیم خارجی! دقایق آخر بازیه. تیم ما یه گل زده. بازیکنان تیم ما وقتکشی میکنن و مثلاً خودشونو الکی به زمین میزنن، و خلاصه کاری میکنن که ما کیف میکنیم، با خودمون میگیم: آفرین! دمتون گرم! خوشم اومد! عجب زرنگایی هستین! خوب حساب وقت رو داشته باشید تا داور سوت رو بزنه.
ششم و هفتم و هشتم و... هزارم:
وقتی میخوایم وام بگیریم دوست داریم رفیقمون ضامنمون بشه، ولی خودمون خوش نداریم برای کسی ضمانت کنیم، وقتی از یک برنامهی تلویزیون خوشمون میاد دوست داریم دیگران اجازه بدن ببینیم، ولی اگه دیگران از برنامهای خوششون بیاد حاضر نیستیم شبکه رو عوض کنیم، اگه راننده باشیم دوست داریم دیگران اجازه بدن اول رد بشیم، ولی خودمون این اجازه رو به کسی نمیدیم، اگه شاطر محل روی حساب آشنایی نون رو زودتر دستمون بده ازش ممنون میشیم، اما اگه توی یه محلهی غریب شاطر نون رو زودتر از ما دست یه آشنا بده باهاش بحث میکنیم و...
اما بیاییم رفتارمون رو توی ترازوی سخن امام امیرالمؤمنین علیهالسلام بسنجیم: ایشان در نامه به امام مجتبی (نامه 31 نهجالبلاغه) خطاب به فرزندشان میفرمایند:
«پسرم خود را میزان بین خود و دیگران قرار بده، بنا بر این آنچه براى خود دوست دارى براى دیگران هم دوست بدار، و هر چه براى خود نمىخواهى براى دیگران هم مخواه، به کسى ستم مکن چنانکه دوست دارى به تو ستم نشود، و نیکى کن چنانکه علاقه دارى به تو نیکى شود، آنچه را از غیر خود زشت مىدانى از خود نیز زشت بدان، از مردم براى خود آن را راضى باش که از خود براى آنان راضى هستى.»
1- بازی فوتباله، بین ایران و یه تیم خارجی! دقایق آخر بازیه. تیم ما یه گل خورده. بازیکنان تیم حریف وقتکشی میکنن و مثلاً خودشونو الکی به زمین میزنن و خلاصه حرص ما رو در میارن. با خودمون میگیم: اَه! عجب قالتاقهایی هستن! ببین نامردا چه جور وقتکشی میکنن! بازی جوونمردونه حالیشون نیست!
2- بازی فوتباله، بین ایران و یه تیم خارجی! دقایق آخر بازیه. تیم ما یه گل زده. بازیکنان تیم ما وقتکشی میکنن و مثلاً خودشونو الکی به زمین میزنن، و خلاصه کاری میکنن که ما کیف میکنیم، با خودمون میگیم: آفرین! دمتون گرم! خوشم اومد! عجب زرنگایی هستین! خوب حساب وقت رو داشته باشید تا داور سوت رو بزنه.