شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ هيچ كس تا سه خصلت در وجودش نباشد مومن نيست: سنتي از پروردگارش،سنتي از پيامبرش،سنتي از ولي و امامش.اما سنت پروردگارش سرپوشي است و سنت پيامبرش، مدارا با مردم است و سنت ولي و امام او،پايداري و شكيبايي هنگام تنگدستي و رنج و سختي است.(امام رضا ( ع))
شهادت علي ابن موسي الرضا (عليه السلام ) را بر همگان تسليت عرض مي كنم.
کعبه ‎ي اهل ولاست صحن و سراي رضا / شهر خراسان بُوَد کرب و بلاي رضا/ در صف محشر خدا مشتري اشک اوست/ هر که در اينجا کند گريه براي رضا
کيست پناه همه جز پسر فاطمه؟/ چيست رضاي خدا غير رضاي رضا؟/ بر سر دستش برند هديه براي خدا / ريزد اگر دُرّ اشک، ديده به پاي رضا / زهر جفا ريخت ريخت، شعله به کانون دل / خونِ جگر بود بود، قوت و غذاي رضا
نغمه ي قدّوسيان بود به آمين بلند / حيف که خاموش شد صوت دعاي رضا/ ياد کند گر دَمي ز آن جگرِ چاک چاک/ خون جگر جوشد از خشت طلاي رضا/ از در باب الجواد مي¬شنوم دم به دم / يا ابتاي پسر، وا ولداي رضا/ بوسه به قبرش زدم، تازه ز طوس آمدم / باز دلم در وطن کرده هواي رضا/ گر برود در جنان يا برود در جحيم / بر لبِ ميثم بُوَد مدح و ثناي رضا/
***********************************
خراسان مي‎دهد بوي مدينه / خراسان کوه غم دارد به سينه / خراسان را سراسر غم گرفته / در و ديوار آن ماتم گرفته / خراسان! کو امام مهربانت؟ / چه کردي با گرامي ميهمانت؟/ خراسان راز دل‎ها با رضا داشت/ چه شب‎هايي که ذکر يا رضا داشت
خراسان کربلاي ديگر ماست / مزار زاده‎ي پيغمبر ماست/ خراسان! مي دهد خاکت گواهي / ز مظلومي، شهيدي، بي گناهي/ به دل داغ امامت را نهادند / امامت را به غربت زهر دادند/ دريغا! ميهمان در خانه کشتند / چه تنها و چه مظلومانه کشتند/ امامِ اِنس و جان را زهر دادند / به تهديد و به ظلم و قهر دادند
ز نارِ زهرِ دشمن، نور مي‎سوخت / سرا پا همچو نخل طور مي‎سوخت/ ز جا برخاست با رنگ پريده / غريبانه، عبا بر سر کشيده / گهي بي‎تاب و گه در تاب مي‎شد/ همه چون شمع روشن آب مي‎شد / ميان حجره ي در بسته مي سوخت / نمي زد دم ولي پيوسته مي سوخت / ز هفده خواهر والا تبارش / دريغا کس نبودي در کنارش/
به خود پيچيد و تنها دست و پا زد / جوادش را، جوادش را صدا زد/ دلش درياي خون، چشمش به در بود/ اميدش ديدن روي پسر بود / پدر مي‎گشت قلبش پاره پاره/ پسر مي‎کرد بر حالش نظاره/ پدر چون شمع سوزان آب مي شد/ پسر هم مثل او بي‎تاب مي شد/ پدر آهسته چشم خويش مي‎بست/ پسر مي‎ديد و جان مي داد از دست / پسر از پرده‎ي دل ناله سر داد/ پدر هم جان در آغوش پسر داد/
***********************************
دل هميشه غريبم هوايتان كرده است/ هواى گريه پايين پايتان كرده است/ و گيوه‏هاى مرا رد پاى غمگينت / مسافر سحر كوچه هايتان كرده است خداش خير دهد آن كسى كه بال مرا / كبوتر حرم باصفايتان كرده است/ چگونه لطف ندارى به اين دو چشمى كه / كنار پنجره هايت صدايتان كرده است
چگونه از تو نگيرم نجات فردا را / خدا براى همين‏ها سوايتان كرده است/ چرا اميد ندارى مدينه برگردى/ مگر نه آنكه خدا هم دعايتان كرده است/ ميان شهر مدينه يگانه خواهرتان / چه نذرهاى بزرگى برايتان كرده است/ تو آن نماز غريب هميشه‏ها هستى/ كه كوچه ‏هاى خراسان قضايتان كرده است/ سپيده‏اى و به رنگ شفق در آمده‏اى/ كدام زهر ستم جابجايتان كرده است
سلام ازمتن وتصويرممنون
ايمان
زيبا بود
كلامي بسيار زيبا وشايسته از ان امام همام.. واقعا جاي تامل داشت...
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top