سلام و درود بر شما
امروز خيلي اتفاقي به وبلاگ شما سر زدم .چنان ميخ کوب نوشته هاي زيباي شما شدم که نفهميدم زمان چگونه ميگذرد.خيلي مشتاق بودم پروفايل شما رو ببينم ولي متاسفانه قابل روئيت نبود واي کاش ايميل شما رو ي صفحه درج شده بود..بگذريم!.نوشته هاتونو دوست دارم .مي خوانمشان و انگار نفس و روح زندگي در من دميده ميشود.غبطه بر انگيز است مخاطب خاص اين نوشته ها .چه زيبا نوشته بودي که "
مي خواهم آرام باشم و بي دغدغه
انگار نمي شود
نمي شود که نمي شود"
براي شما آرزوي سلامتي دارم .ياحق
عجيب است که پس از گذشت يک دقيقه به پزشکي اعتماد مي کنيم
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداري !
بعد از چند روز به دوستي
بعد از چند ماه به همکاري
بعد از چند سال به همسايه اي
اما بعد از يک عمر به خدا اعتماد نمي کنيم . . .
سلامي دوباره...سپاس از حضور و نظر بسيار ارزشمندت
اميدوارم بازهم به وبم سر بزني.
يادم باشد که زيبايي هاي کوچک را دوست بدارم حتي اگر در ميان زشتي هاي بزرگ باشند.. يادم باشد که ديگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که مي خواهم باشند... يادم باشد که هرگز خود را از دريچه نگاه ديگران ننگرم که من اگر خود با خويشتن آشتي نکنم، هيچ شخصي نمي تواند مرا با خود آشتي دهد... يادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم، چرا که شخصي که با خود مهربان نيست، نمي تواند با ديگران مهربان باشد.