قلمتون روون و دلنشين بود..
ان شاالله به زودي زود قسمتتون بشه!!
به قول شاعر برقعي:
... به خدا در هوس ديدن شش گوشه دلم تاب ندارد..
نگهم خواب ندارد..
قلمم گوشه ي دفتر..
غزل ناب ندارد..
شب من روزن مهتاب ندارد..
همه گويند به انگشت اشاره
مگر اين عاشق بيچاره ي دلداده ي دل سوخته ارباب ندارد...
تو کجايي؟؟ تو کجايي؟ شده ام باز هوايي، شده ام باز هوايي..
.
من اين شعر رو خيلي دوست دارم، تقديم به شما که دلتون پر ميزنه..
قسمتتون شد.. التماس دعا..
بابا تو هنوز جووني مريم جووووون!
اينقدر فرصت داري براي رفتن. ايشالا به زودي زود قسمتت ميشه با مصطفي با هم.
بله. جملات قشنگي نوشته بوديد... کاملا ميتونم درک کنم... چون خودمم همچين حس هايي دارم يعني ميگم تا آماده نشم نميتونم برم مکه... مکه که شوخي نيست. نميدونم. بعضيام ميگن بري اونجا خودش درست ميکنه همه چيو... ولي کربلا رو زياد دوست دارم برم که تا حالا قسمتم نشده البته هنوز اراده عملي نکردم.
التماس دعا
انشالا قسمت شما هم بشه مگه چند سالته که اينطوري مينويسي حالا حالا ها ميتوني بري فقط خدا کنه تو جووني بري که کيفشو بکني
راستي اين دفعه هم مامان مريمم آرزوتو دزديده نه؟؟؟
من ميخواستم اين قالب رو تو وبلاگم بذارم قبلا انتخاب کرده بودم که بعد از ماه رمضون اين قالب رو تو وبلاگم بذارم حالا يه قالب ديگه ميذارم .