مهارت های زندگی
سلام به دوستای خوبم
دلم می خواهد بعد از چندین سال تحقیقی که روی آن خیلی زحمت کشیده ام را به نمایش بگذارم ، البته باید عرض کنم که متاسفانه منابع آن قاطی پاتی شده و دقیق نمی دانم منبع آن کدام است ولی آن روز اکثر مطالبم را از کتب مهارتی و مجله موفقیت نوشته ام.
وقتی سال اول دبیرستان بودم ، درسی داشتم به نام مهارت های زندگی جزء دروس متفرقه می شد.دبیرمان یک روز گفت تحقیقی با موضوعاتی که در درس گفته بنویسید ولی من تصمیم گرفتم تحقیقی درباره خود مهارت های زندگی داشته باشم و امروز می خواهم برای استفاده عموم در این جا قرار بدهم اگر می بینید جملات بزرگانه و خودمونی نیست بدانید که برای تحقیق بوده است.
باشد که هم من دوباره از آن استفاده کنم و هم شما که هدفم نیز غیر این نیست.
از مقدمه بحث شروع می کنم.
به نام خداوند بهترین ها
فلسفه زندگی رسم کهنه هزار رنگی است که هر کس به گونه ای با نغمه هایش می رقصد . گاه انسان این فرزند دردانه پررمز که در دامن لحظه لحظه های زندگی نوای رشد می خواند و با شیره تجربیات به ارث برده اش سیراب می شود، با زندگی می خندد ، گاه می نشیند و جز آن چه ناقوس قدیمی رسومات کهن در ذهنش می خواند .
من این وجود مستقل ، که روح خدایی ذره ذره ی وجودش با لطافت است به پیغمبر وجودش ایمان بیاورد این که او زیبا است و دوست داشتنی . بیایید به خودهای درونمان نگاه کنیم :
خود«مهربانمان» که آینه محبت در دست گرفته است
خود «راحت طلبمان »که طناب کلفتی در دست دارد ودر هر کجا که فرو رویم او نجاتمان می دهد.
خود « دیگرمان»که در کنار خودخواهی هایمان دوش به دوش ایستاده و به هر کس که نور داشته هایش چشمانمان را خیره کند غبطه می خورد
خود «شور و شوق و ناآراممان » که دوست دارد در آزادی گام بردارد و بدود و بر خلاف رسم معمول آدم بزرگ ها کودکی کند
خود «دیگر مان» که ما را به انجام همه کارها حتی یک بازی کودکانه مشغول می کند . اوست اولین خود ما؛ در درونمان متولد می شود و خداوند همراه این خود است که ما را به سمت آن چه هستیم و آن چه باید باشیم هدایت می کند.
خود «عقل» ما که بی توجه و سرد ، هر چند دوست داشتنی ایستاده و فرمان های اصولی صادر می کند و بدون لبخندی همراه دوقلوی همزادش« فکر» که با هم متولد شده اند وظیفه سامان بخشی را به عهده دارند .
خود «خشن» ما همیشه چماق به دست درون ما گاه ایستاده و گاه نشسته است. حد و مرزش را خودش تعیین می کند . اگر اورا در آغوش احساساتمان تنها گذاریم بی حد و مرز پا بر حقوق انسانیمان می گذارد وما را به انزوای پشیمانی می کشاند.
همه ما انسانیم و همه ما جوان خواهیم بود اگر خود برای خود رسم تازه ای از زندگی برپا کنیم .
که جوانی مگر چیست؟
جز دلی سرزنده و شاداب سرشار از نوآوری های بدیعی که در گذشته های پیشینیانمان خفته بود و اکنون در وقت بلوغ خود
باید که در هوای بهاری ما شکوفه دهد و به بالندگی برسد تا نوآوری هایی که در آینده های نه چندان دور ما دوباره با تماثلی نو ظاهر شوند.!
از امروز بیاییم با دنبال کردن بحث سلسله ای مهارت های زندگی ، زندگیمان را همیشه جوان نگه داریم.
با تشکر مریم