ღ♥ღحرف دلღ♥ღ

دعایت می کنم، روزی بفهمی/ گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است/

صفحه اصلی عناوین مطالب تماس با من قالب وبلاگ Feed

عیب جویی

به نام خداوند بخشنده مهربان

بعد از مدت ها سلام

امیدوارم عزاداری ها مورد قبول حق واقع گردد و آن معرفت خاصه را نسبت به اهل بیت کسب کرده باشیم که مزد این شب ها همان معرفت الهی است و بس.

مطلبی که می خواهم بنویسم مطمئن هستم در دستورات دینی ما و یا احادیث ائمه نیز وجود دارد اما تمثیلی که این جا به کار برده شده مرا به خود جلب کرد، می خواهم اول شما مطلب زیر را بخوانید و بعد من دیدگاهی که دارم بنویسم و شما نیز در قسمت نظرات دیدگاه های خودتون را بیان کنید چه با جمله ای کوتاه و چه بلند تا بدین وسیله راهی را برای برطرف کردن این مشکلمان بیابیم!

انسان‌ها به شیوه هندیان بر سطح زمین راه مى‌روند. با یک سبد در جلو و یک سبد در پشت. در سبد جلو, صفات نیک خود را مى‌گذاریم. در سبد پشتی, عیب‌هاى خود را نگه مى‌داریم. به همین دلیل در طول زندگى، چشمانمان فقط صفات نیک خودمان را مى‌بیند و عیوب همسفرى که جلوى ما حرکت مى‌کند. بدین گونه است که درباره خود بهتر از او داورى مى‌کنیم، غافل از آن که نفر پشت سرى ما هم به همین شیوه درباره ما مى‌اندیشد.! « پائولو کوئیلو »

وقتی این مطلب را خواندم  یاد یکی از جملاتی افتاده که یکی از اساتید در سخنرانی های عاشورا بیان داشت و این که بعضی از جملات هستند که اگر با صدق گفته شود تمام ادیان پذیرای آن است و آن را قبول دارند و می گفتند :‌جملاتی که امام حسین (ع)‌نیز فرمودند یا تمامی اهل بیت از این نوع جنسند ، مثل جملاتی که امام در صحرای کربلا ایراد نمودند : اگر دین ندارید آزاده باشید و ...

این مطلب مصداق همان عیب جویی هاست که دین ما خیلی تاکید دارد که عیب جو نباشیم ، فقط در قالب یک تمثیل بیان شده !

شاید این جا خوب مکانی باشد برای نشان دادن افسوس ها !

افسوسی که شاید خوردم این بود با دیدن این جمله ، خودم را می گویم ، چگونه جلبش شدم با این که مولای متقیان امام علی (ع) در نهج البلاغه چند بار درباره عیب جویی سخن گفته اند اما من دقتی ندارم و این نشانه بی توجهی به ائمه خودمان است !

حال برای این مطلب :‌در این چند روز محرم خیلی پیش آمده که در مکتب حسین (ع) نشسته بودم و اعمالی می دیدم که خلاف مکتب حسینی بود یکی همین عیب جویی که پشت آن غیبت را به همراه دارد!

ما عادت کرده ایم که همیشه خود را برترین بدانیم و همه را از دیدگاه بد نگاه کنیم و همیشه به دنبال این باشیم که عیب مردم را بگوییم و همیشه خودبین باشیم و غافل از این که آن فرد نیز همین ذهنیت را دارد.

ما همیشه طالب اینیم که دیگران اصلاح شوند ولی هیچ وقت سعی بر اصلاح خود نداریم و جالب این جاست که اگر انتقادی بر ما وارد می شود قبول نمی کنیم و این از همان چیزهایی است که دروازه های جهنم را بر ما گشوده میدارد!

مصداق همین آیه :

 الَّذینَ یَلْمِزونَ المُطَّوِّعینَ مِنَ المؤمنینَ فی الصَّدَقاتِ وَ الّذینَ لا یَجِدونَ اِلّا جُهْدَهُم فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللهُ مِنْهُم وَ لَهُم عَذابٌ اَلیمٌ »(سوره توبه)

«آنهایی که از مؤمنان اطاعت کار، در صدقاتشان عیب جویی می‌کنند و کسانی را که (برای انفاق در راه خدا) جز به مقدار (ناچیز) توانایی خود دسترسی ندارند، مسخره می‌نمایند،خدا آنها را مسخره می‌کند (و کیفر استهزاء کنندگان را به آنها می‌دهد) و برای آنها عذاب دردناکی است.»

 

و اما برای این که عیب جو نباشیم پیامبر گرامی (ص) و  امام علی (ع) سخنان زیبایی دارند :

وقتی می خواهی عیوب دیگران را یاد کنی ، عیب خویش را به یاد بیاور. (حضرت محمد (ص) )

هر که عیب خود را ببیند  از پرداختن به عیب دیگران باز ایستد..(امام علی (ع) )

من خودم از امروز تصمیم گرفتم  مطلب پائولو کوئیلو  را این گونه عمل کنم  :

 در سبد جلو, عیب های خود را مى‌گذارم تا همیشه برای برطرف کردنشان تلاش کنم و . در سبد پشتی, صفات نیک خود را نگه مى‌دارم  تا خودبین نشوم و همیشه برای پر کردنش تلاش کنم و هم چون درختی که وقتی میوه می دهد کمرش خم می شود از پشت نیکی هایم زیاد شود تا کمرم را خم  کند تا نزد خداوندی که مرا به همین هدف خلق کرده سربلند باشم!

و همه به یاد داشته باشیم که پیامبر عزیزمان فرموده اند :

لغزشهای مؤمنین را جستجو نکنید زیرا هر که لغزشهای برادرش را جستجو کند، خداوند لغزشهایش را دنبال نماید و هر که خدا لغزشهایش را دنبال کند، رسوایش سازد گرچه در درون خانه‌اش باشد ( اصول کافی )

والسلام

یا علی 



[ دوشنبه 89/9/29 ] [ 11:7 صبح ] [ ♥یک زوج خوشبخت♥ ] [ نظر ]

محرم دوباره رسید...

محرم باز رسید...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خوب گوش کن. می شنوی؟!
انگار از دور دست ها صدایی می رسد. صدایی محزون و غریب
نه...! انگار صدا آنقدرها هم دور نیست. همین نزدیکی هاست. خوب گوش کن ببین می شنوی چه می گوید؟

"من برای اصلاح دین جدم و احیای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم"


این صدا چقدر آشناست. انگار که سالهای سال است هر شب و روز در گوشم زمزمه می شود و گویی که خوب صاحبش را می شناسم.

دوباره گوش کن. صدا نزدیک تر می شود. دقت کن ببین می شناسی صدا از کیست؟

"اگر دین جدم پیامبر(ص) جز با کشته شدن من استوار نمیشود، پس ای شمشیرها مرا دریابید"


نمی دانم. صدا برایم آشناست اما این حرفها را نمی فهمم. نمی شناسم این حرفها از کیست!

الله اکبر! برادر این صدای حسین(ع) است!

حسین؟ حسین کیست؟ کدام حسین را می گویی؟!

آهان، فهمیدم. همان حسین را میگویی که هر سال به بهانه محرمش، مشکی می پوشیم و صبح تا شب و شب تا سحر، سینه برایش می زنیم و عزاداری اش می کنیم.

همان که مداحان و مرثیه خوانان، حسین زهرا می خوانندش و از روضه ها و دردها و مصیبت هایش ناله سر میدهند.
همان که گفته اند با 72 تن از یارانش و با خاندان و اهل بیتش، در کربلا وارد شد و در برابر سپاه یزید ایستاد و جنگید و با لب تشنه شهید شد.

همان که... !
آری صدا را می شناسم. می گویند که حسین خیلی غریب بود. مظلوم و بی یار و یاور بود. الحق که چه سرگذشت تلخ و دردناکی داشت این حسین. باید سالهای سال برایش عزاداری کنیم و نوحه سر دهیم و سیه بپوشیم و بر سر و سینه زنیم. جانم به فدای حسین(ع) که پس از گذشت چهارده قرن هنوز هم مظلوم است!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آری برادر. من این حسین را می گویم و اما این تمام حسین(ع) نیست.

حسینی که من می شناسم، تمام اینها که تو گفتی در وصفش درست است، اما اینها تعریف حقیقی حسین(ع) نیست.
حسینی که من شناختم، حسینی بود که نمی خواست بهانه عزا و گریه من و تو باشد. نمی خواست که هزار و چهارصد سال بعد، من و تو، تنها به فکر مصائب و دردها و غربت و تشنگی اش باشیم و گریه کنیم و بر سر بزنیم.

حسین(ع) به کربلا نرفت تا ما تمام سال غرق کبیره و صغیره باشیم اما ده روز ابتدای محرم، سیه پوش شویم و ناله کنان به خیابان بریزیم که یا حسین و یا الهی العفو ...

برادر، حسین(ع) به کربلا نرفت تا من و تو، بهانه ای داشته باشیم برای گریه کردن و اشک ریختن. نه اینکه گریه و اشک بر عزای حسینِ زهرا ناپسند باشد که والله اجر قطره قطره این اشکها را تنها خدا می داند و بس.

اما برادر؛
حسین(ع)، به کربلا رفت تا مبادا اسلام، آنگونه که معاویه ها و عمر و عاص ها و یزیدها و شمرها و عمر سعدها می خواهند، اسلام سازش و تسلیم، اسلام زر و زور و تزویر، اسلام سرمایه داری منهای عدالت، اسلام کاخ های مرمرین، اسلام مرفهین بی درد و در یک کلام اسلام شیطانی شناخته شود.

حسین(ع)، با تمام اهل بیتش، با زن و فرزند و کوچک و بزرگش، و با بهترین یارانش (که سلام و درود خدا بر آنها باد) به کربلا رفت، تا اسلام حقیقی زنده بماند.

حسین(ع)، رفت تا اسلامی که برایش سنگ ها به دندان محمد(ص) خورد و خاکسترها بر سرش پاشیده شد و جگر حمزه ها برایش دریده شد زنده بماند.

حسین(ع)، رفت تا اسلامی که فاطمه(س) برای دفاع از حریم ولایتش، درب به پهلویش کوبیده شد و محسنش شهید شد، زنده بماند.

حسین(ع)، رفت تا بیست و پنج سال سکوت و خانه نشینی علی(ع) و سلام های بی جوابش، معنا و مفهوم بیابد.

حسین(ع)، به کربلا رفت تا درخت نرمش قهرمانانه و عزت مدارانه حسن(ع)، ثمر پیدا کند.

حسین(ع)، برای دفاع از اسلام عدالت خواه، اسلام استکبار ستیز، اسلام مستضعفین و محرومان و در یک کلام اسلام ناب، به کربلا رفت و چه دردناک به شهادت رسید.

برادر، حسینی که من می شناسم، برای اطاعت امر خدا ولو به قیمت ارباً اربا شدن علی اکبر(ع) و پرپر شدن علی اصغر(ع) و قطع الیمین شدن عباس(ع)، به کربلا رفت. من از حسینی دم می زنم که حاضر شد برای رضای خدا، تمام خاندانش به اسارت شقی ترین دشمنان خدا درآیند تا مبادا اسلام ناب محمد(ص)، اسلام ناب علی(ع) و فاطمه(س)، اسلام ناب حسن مجتبی(ع)، رنگی به جز حقیقت نگیرد.

به راستی حسین(ع) کیست؟ چگونه زیست؟ چگونه سخن گفت؟ چگونه جانش را در راه معشوق نثار کرد؟


اول از همه فرا رسیدن ماه محرم را به همه دوستان و شیعیان تسلیت عرض می کنم !

ثانیا تشکر می کنم از گروه که متن به این زیبایی را فرستاده بودند به حق نتوانستم متن خود را جایگزینش کنم !

و در آخر

کاش بتوانیم جواب سوال های آخر این متن را بیابیم...

مثل تمام مطالب قبلی خود که سفارش می کنم قبل از هر عزاداری معرفت پیشه کنید این بار تاکیدم بیش از پیش است، این بار 3امام معصوم در صحرای کربلا شاهد این واقعه تلخ بوده اند و باید بیشتر پی ببریم که هدف امام چه بود و به چه می خواستند برسند !و آیا در این زمانه که ما دم از شیعه علی بودن می زنیم به اهداف مولایمان رسیده ایم یا نه !!

بیایید محرم امسال متفاوت از سال های پیشین باشد...

التماس دعا

یا علی 



[ چهارشنبه 89/9/17 ] [ 11:26 صبح ] [ ♥یک زوج خوشبخت♥ ] [ نظر ]

زندگی هدفمند = صرفه جویی در زمان

بسم الله الرحمن الرحیم

دلم می خواد حالا که یارانه ها داره هدفمند میشه یه فکری هم به حال زندگی کنیم که آن را هم هدفمندش کنیم...

البته باید بگم که این دو تا یه تفاوت مهم دارن و این که :‌برای هدفمند کردن یارانه ها باید هزینه زیادی پرداخت کرد ولی برای داشتن یک زندگی هدفمند هزینه کمی صرف میشه و برداشت بیشتری از زمان در کنارش داریم.

تا حالا به این فکر کردین که زمان چقدر مهمه ؟؟ یا همیشه فقط از کمبود زمان نالیده اید ؟

در همایشی که دانشگاه دکتر شاهین فرهنگ را دعوت کرده بود تازه متوجه این امر شدم که چقدر ما از اهداف خود دور هستیم و برای رسیدن به آن ها خلاف آن که ادعا می کنیم برای رسیدن به آن ها تلاش می کنیم ، هیچ تلاشی نداریم.

در اول کار ایشان به همه دانشجویان گفتند که 5 هدف خود را در برگه ای کوچک یادداشت کنند و به ایشان تحویل بدهند و جالب این که من و مصطفی تقریبا 5 هدفی که نوشتیم مشابه هم بودند( این نشانه تفاهمه!!)

برگه ها که جمع آوری شد ، استاد هر کدام راکه خواندند گفتند که این ها یک ارزش هستند نه یک هدف...

در جلسه 1 ساعت و نیمی استاد، ما با روش هایی آشنا شدیم که از زمان بهره کافی را ببریم و اندوخته های خود را بیشتر کنیم.

یکی از فرق هایی که ایشان بین هدف و ارزش قائل شدند این بود که هدف مثل یک برگه چکی می ماند که تاریخ و مبلغ دارد ولی ارزش، برگه چکی بدون مبلغ و بدون زمان است و نمی دانی چه وقت این چک پاس می شود...

راهی را که پیشنهاد استاد بود را برایتان می گویم تا شما نیز از آن استفاده کنید

ایشان گفتند هر هدفی را که دارید برایش تاریخی معین کنید مثلا دلتان می خواهد 15 سال آینده چقدر درآمد داشته باشید یا این که در کدام مقطع تحصیلی ایستاده باشید بعد این 15 سال را به قسمت های کوچکتر تقسیم کنید تا ماه به ماه شود بعد در یک کاغذ بنویسید در ماه بعد مثلا دی می خواهم این کارها را انجام داده باشم و سعی کنیم که حتما انجامش دهیم البته باید در این بین برای کم تر زمین خوردن مسائی که ممکن است پیش بیاید را هم درنظر گرفت یا همان موانع یا اتفاقات ناخواسته ...

این میشه راهی برای رسیدن هدف بزرگتر ...

در رسیدن به اهداف باید در نظر داشته باشیم که شکست 100 درصد وجود دارد ولی باید دست را بر زمین گذاشت و دوباره یا علی گفت

ادیسون 999 بار در کارش شکست خورد و مورد تمسخر بقیه قرار گرفت ولی راهش را ادامه داد تا برای 1000 بار مخترع لامپ شد و گفت از این 999بار شکست راه های خاموش شدن لامپ را آموختم ...

از شکست ها همیشه باید آموخت نه این که در مقابلشان به زانو دربیاییم.

برای رسیدن به هدف 20 درصد عوامل خارجی اعم از ثروت ، مردم و ...تاثیرگذارند و باقی همه دست خودمان است.

جالب است بدانید بیشتر کسانی که به جایی رسیدند روزی فقیرترین مردم بودند و از فقر به ثروت رسیدند و این مصداق آیه ای است که خداوند می فرماید : پس از هر سختی ، آسانی است.

پس بیاییم از امروز برای داشتن یک زندگی هدفمند برنامه ریزی کنیم ، به خودم هم هستم

تصمیم دارم روش استاد را به کار بندم و هیچ کاری را به فردا میاندازم ...

برای این که راحت تر بتوانیم با هدفمند شدن یارانه ها کنار بیاییم باید زندگی را هدفمند کنیم تا ضربه کمتری بخوریم.

از امروز کاغذی بر داریم  و در آن بنویسیم برای ماه بعد چه کارهایی می خواهیم انجام داده باشیم و در ضمن می توانیم اهدافمان را کم یا زیاد کنیم... وقتی اهداف بر روی کاغذ می آید راحت تر می توان برایش تصمیم گرفت و برنامه ریزی کرد.

ذهن را باید آزاد کرد...

خوشحالم که در این کشور این گونه اساتید بزرگ هستند که ما را به سمتی هدایت کنند که راه درست را انتخاب کنیم و برای رسیدن به خدا از هیچ تلاشی فرو مگذاریم.

 



[ پنج شنبه 89/9/11 ] [ 11:40 صبح ] [ ♥یک زوج خوشبخت♥ ] [ نظر ]

اندیشه های زندگی

 اندیشه های زندگی

The best cosmetic for lips is truth
زیباترین آرایش برای لبان شما راستگویی

for voice is prayer
برای صدای شما دعا به درگاه خداوند

for eyes is pity
برای چشمان شما رحم و شفقت

for hands is charity
برای دستان شما بخشش

for heart is love
برای قلب شما عشق

and for life is friendship
و برای زندگی شما دوستی هاست

 

 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

Disappointments are like road bumps, they slow you down a bit

نا امیدی ها مثل دست اندازهای یک جاده میمونن
ممکنه باعث کم شدن سرعتت در زندگی بشن

but you enjoy the smooth road afterwards
ولی در عوض بعدش از یه جاده صاف و بدون دست انداز بیشتر لذت خواهی برد

Don"t stay on the bumps too long
بنابر این روی دست اندازها و ناهمواریها خیلی توقف نکن

Move on
به راهت ادامه بده

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

When you feel down because you didn"t get what you want just sit tight
and be happy
وقتی احساس شکست میکنی که نتونستی به اون چیزی که می خواستی برسی
ناراحت نشو

because God has thought of something better to give you
حتما خداوند صلاح تو رو در این دونسته و برات آینده بهتری رو رقم زده

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

When something happens to you, good or bad
وقتی یه اتفاق خوب یا بد برات میافته همیشه

consider what it means
دنبال این باش که این چه معنی و حکمتی درش نهفته هست

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

There"s a purpose to life"s events
برای هر اتفاق زندگی دلیلی وجود دارد

to teach you how to laugh more or not to cry too hard
که به تو میآموزد که چگونه بیشتر شاد زندگی کنی و کمتر غصه بخوری

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

When people talk behind your back, what does it mean
وقتی مردم پشت سرت حرف میزنن چه مفهومی داره ؟

Simple! It means that you are two steps ahead of them
خیلی ساده ! یعنی این که تو دو قدم از اون ها جلوتری

So, keep moving ahead in Life
پس، در زندگی راهت رو ادامه بده

 

  گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

No one can go back and make a brand new start
هیچ کس نمیتونه به عقب برگرده و همه چیز را از نو شروع کنه

Anyone can start from now and make a brand new ending
ولی هر کسی میتونه از همین حالا عاقبت خوب و جدیدی را برای خودش رقم بزنه

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

God didn"t promise days without pain
خداوند هیچ تضمین و قولی مبنی بر این که حتما روزهای ما بدون غم بگذره

laughter, without sorrow, sun without rain
خنده باشه بدون هیچ غصه ای، یا خورشید باشه بدون هیچ بارونی، نداده

but He did promise strength for the day, comfort for the tears
ولی یه قول رو به ما داده که اگه استقامت داشته باشیم در مقابل مشکلات،
تحمل سختی ها رو برامون آسون میکنه

and light for the way
و چراغ راهمون میشه



[ دوشنبه 89/9/8 ] [ 11:26 عصر ] [ ♥یک زوج خوشبخت♥ ] [ نظر ]

نامه ای به خدا

روایت زیر شاید باور کردنی به نظرتان نیاید اما باید باور داشت خدایی عظیم و رحمان داریم پس تمامی نیازهایتان را از خداوند رحمان و رحیم طلب کنید.


مرحوم آیت الله حاج میرزاهادی خراسانی در شرح حال «مرحوم حاج ملانظر علی طالقانی» می نویسد:
در دوران طلبگی، سخت دچار فقر و تنگ دستی بود؛ شبی از شدت تهی دستی و گرفتاری به این فکر می افتد که بالاخره چه باید کرد با این بلا چه کنم؟
آیا به مرجع تقلید وقت روی آورم و به آیت الله حاج ملاعلی کنی مراجعه کنم؟ یا نامه ای به شاه بنویسم و از او کمک بخواهم؟ یا به امیرالمؤمنین توسل جویم و از این دشمن خانگی؛ یعنی فقر به او شکایت ببرم؟
سرانجام شب را تا نزدیک سپیده دم در فکر سپری می کند و به این نتیجه
می رسد که: ابتدا باید راهی برای نجات فقر یافت و نباید به انسان های عادی مراجعه کرد. به امیر مؤمنان (ع) هم با همه تجلیل و احترام و اعتقاد- چون خودش دنیا را سه طلاقه کرد و به برادرش عقیل از بیت المال نداد- نیز در این مورد مراجعه نمی کنم.
بنابراین تنها راه این است که نامه ای به خود خدا بنویسم و خواسته های خود را به طور کتبی از او بخواهم. به همین جهت خالصانه و در اوج امید و اعتماد به خدا نامه ای به درگاه خدای متعال نوشت و آن را پیش از سپیده صبح، لای در مسجد شاه (سابق) تهران نهاد و سپس نماز شب را خواند و از فرط خستگی به استراحت پرداخت. نامه این گونه بود:

نامه طالقانی به خدا

بسم ا... الرحمن الرحیم

پس از تقدیم سپاس و درود بسیار بر پیامبر (ص) و خاندان پاک او (ع) احتراماً به عرض می رساند که این بنده به قرض و پریشانی دچار شده و در کمال سختی قرار گرفته و نیازهای ضروریم از این قرار است:
1 منزل شخصی با لوازم آن،
2 همسر جوان و زیبایی که در تهران کم نظیر باشد،
3 یک نوکر و یک خدمتگزار و یک آشپز امین و کاردان،
4 یک کالسکه خوب با راننده آن،
5 یک دِه شش دانگ برای تأمین معاش،
6 یک باغ زیبا در شمیران برای فصل تابستان،
7 و پول کافی که علاوه بر پرداخت وام های خود به وسیله آن آبروی دنیوی و اخروی خویش را حفظ کنم.

آدرس: مدرسه خان مروی، دست چپ حیاط خلوت، طبقه فوقانی، حجره دوم، نظرعلی طالقانی.
پس از نگارش نامه، نامبرده آن را در سپیده صبح می برد و لای در مسجد شاه (سابق) که نزدیک مسجد مروی است می گذارد و با اعتماد به خدا برمی گردد و پس از انجام وظیفه، حجره را به روی خویش می بندد و می خوابد.
عجیب این که همان روز ناصر الدین شاه به قصد شکار از تهران خارج شد، به سوی شکارگاه سلطنتی می رود. در حرکتش به سمت شرق تهران به ناگاه تند بادی وزیدن گرفته، مانع حرکت کالسکه سلطنتی می شود و به همین جهت تا آرام شدن هوا و نشستن گرد و غبار، کاروان سلطنتی متوقف می گردد. در همان حال به ناگاه تندباد، پاکتی بر دامان شاه می افکند و او بی درنگ آن را گشوده، می بیند که نامه شخصی با عنوان و نام و آدرس از مدرسه مروی به خداست!
شاه سپاس خدا را به جای می آورد و آن را به فال نیک می گیرد و دستور بازگشت کالسکه و کاروان را می دهد. پس از بازگشت به شهر، بلافاصله دستور تشکیل جلسه هیأت دولت را صادر می کند و هیأت وزیران با نگرانی از لغو تفریح و شکار شاه و بازگشت او به کاخ و احضار شدنشان، به سرعت خود را به کاخ می رسانند. پس از تشکیل جلسه، شاه قاجار می گوید: «سپاس خدای را که به شکارگاه نرسیده به صید خویش دست یافتیم و به بهتر از مقصود و منظور رسیدیم».
آن گه نامه را می گشاید و جریان وزیدن باد و افکنده شدن نامه به دامان خویش را شرح می دهد و می افزاید: «نمی دانم با چه بیان و زبانی باید سپاس خدای را گفت که بنده شرمنده خویش، ناصر را لایق و شایسته انجام این وظیفه و رفع حوائج یکی از بندگانش دید!»
سپس یکی از نزدیکان خویش را با کالسکه سلطنتی به آدرس نامه گسیل می دارد و او وارد مدرسه مروی شده و آقای حاج ملانظر علی طالقانی را می خواهد. از سویی طلاب مدرسه شگفت زده می شوند و از سوی دیگر خود نویسنده نامه غرق در وحشت می گردد که او را چه به شاه و کالسکه سلطنتی و مأمور ویژه؟
به هر حال به حضور شاه شرفیاب شده، با احترام از او استقبال می شود. شاه از او می پرسد: نام شما چیست؟ می گوید: نظرعلی، می پرسد: از کجا هستی؟ می گوید: طالقان.
می پرسد: آیا نامه ای به جایی و به کسی نوشته ای؟ کمی فکر می کند و می گوید: آری! می پرسد: به چه کسی؟ جواب می دهد، قربان، شب گذشته نامه ای به خدای بنده نواز نوشتم.
شاه می پرسد: نامه را چه کردی؟ پاسخ می دهد که قبل از سپیده صبح لای در مسجد شاه نهادم. شاه نامه را نشان او می دهد و می گوید: این است؟ پاسخ می دهد آری.
شاه بار دیگر سپاس خدای را به جا آورده، می گوید: «من خود می توانم تمام خواسته های تو را یک جا برآورم، اما دوست دارم ارکان دولتی در این کار خداپسندانه، شریک باشند». آن گاه خواهش های او را از خدا یکی پس از دیگری می خوانند.


1)منزل مجلل شخصی: شاه دستور می دهد یکی از خانه های سلطنتی را با کلیه لوازم به نام او ثبت کنند و در اختیار او قرار دهند.
2) همسر جوان و زیبا: یکی از وزیران می گوید: شاهنشاها! با کسب اجازه از شما این جانب دختری با این صفات سراغ دارم که به عقد ایشان در می آورم.
3)یک نوکر و یک کلفت و یک آشپز: یکی از وزیران عرض می کند که این ها هم با من.
4)یک کالسکه: وزیر دیگری تقدیم می کند.
5) یک ده شش دانگ: نخست وزیر با اجازه اعلی حضرت، روستایی را در شهریار تقدیم شیخ می کند.
6) باغ زیبای ییلاقی: وزیر دیگر باغی در شمیران تقدیم می دارد.
7) یک قلم پول نقد: که آن را هم شاه می دهد.

و سرانجام شیخ طالقانی که تا ساعتی قبل هیچ نداشت، از همه ارزش های مادی بهره مند می گردد و از آن جا مستقیم به کاخ سلطنتی می رود و صاحب همسر جوان و زیبا و دیگر خواسته ها می گردد و آن گاه با احترام بسیار، «آیت الله حاج شیخ نظرعلی طالقانی» می شود.

التماس دعا

یا علی



[ دوشنبه 89/9/8 ] [ 10:50 عصر ] [ ♥یک زوج خوشبخت♥ ] [ نظر ]
.::.

درباره وبلاگ



دعایت می کنم، عاشق شوی روزی /بفهمی زندگی بی عشق نازیباست ************************ زندگی مسابقه نیست /زندگی یک سفر است /و تو آن مسافری باش /که در هر گامش /ترنم خوش لحظه ها جاریست ********************************* تقدیم به عشق همیشگیم: مــ ♥ــرد که تــ ــــو باشــی زنـ ♥ــ بودن خوبـــ است فقط کافیـــ ـــست پـ ـای تو در میـــ ــان باشـ ـــد نمیدانـ ـی براـ ــی تو خـ ♥ــانم بودن چه کیــ ــفی دارد….! …

آرشیو ماهانه

مهارت های زندگی
تیر 88
مرداد 88
شهریور 88
مهر 88
آبان 88
آذر88
دی 88
بهمن 88
اسفند88
فروردین 89
اردیبهشت 89
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
سال 91
سال 92
تابستان 93
پاییز 93

پیوندها

هم رنگــــ ِ خـــیـــآل
ایحسب الانسان ان یترک سدی
جزتو
قالب پارسی بلاگ|قالب وبلاگ دفتر یادداشت پارسی بلاگ|مجله اینترنتی مد|هدایای تبلیغاتی
ارسال پیامک تبلیغاتی
ابزار وبلاگ|دانلود آهنگ جدید

سایت آوازک

وکیل|فروشگاه چراغ قوه
فال حافظ|مدل کیف|تور شمال فاینداتور
تور استانبول|آموزش فتوشاپ

دیگر امکانات


بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 12
کل بازدیدها: 666869

طراح قالب: آوازک

[ طراح قالب: آوازک ]
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ]