• وبلاگ : ღ♥ღحرف دلღ♥ღ
  • يادداشت : سفر به آسمان كرامت
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام!

    من هم مثل شما سعادت شاگردي شيخ رو نداشتم.اما وقتي وارد کانون شدم ياد شيخ رو هميشه همراه بچه ها احساس کردم...

    حقيقت رو بگم.واقعا از خودم خجالت کشيدم که چرا من هم نتونستم مثل شما اينقدر زيبا از شيخ بگم.مطمعنا از شيخ گفتن لياقت ميخواد.

    از اينکه مصطفي عزيزم گوهري چون شمارو داره از صميم قلب خوشحالم.مصطفي ياور هميشگي من توي جمع کانون بوده و هست.

    يا علي

    سلام

    نوشته هاي شما براي شيخ، براي من جالب، تعجب انگيز و در عين حال خوشحال کننده است که کسي که شيخ رو نديده چطور تونسته به اين خوبي توصيفش کنه و اين همون کلام مولويه که ميگه همدلي از همزباني بهتر است. فضاسازي شما از شيخ و کانون در همين مدت کوتاهي که با شيخ و همسرش و بچه هاي کانون آشنا شديد خيلي عميق هست و اين نشان ميدهد که خيلي بيشتر و بهتر از من و امثال من شيخ را درک کرده ايد. معلومه که هم روح مشترکي با مصطفي داريد و هم در همين مدت چند ماهه مصطفي خوب تونسته شيخ رو -شايد غيرمستقيم و با رفتارش- براي شما توصيف کنه.

    دوستان بخشهايي از يکي از پستهاي قبليتون رو هم در اون ويژه نامه کرامت مهتاب چاپ کرده بودند که خيلي قشنگ و احساسي بود.

    اميدوارم با حضور شما و ديگر همسران بزرگوار بچه ها و تلاشهاي بيشتر خانواده هاي بقيه، واحد خواهران کانون به شکل رسمي و جدي فعال بشه.

    + محمد مهدي _ يه کانوني 
    اول که مصطفي لينک وبلاگ رو به گروه ايميل کرده بود، تو فکر بودم که مگه چه مطلبي هست که ميتونه به ما ربط پيدا کنه. برام جالب بود که کسي که حتي شيخ رو نديده تونسته اينگونه باهاش ارتباط برقرار کنه، البته ميدونم که مصطفي خيلي خوب تونسته براتون شيخ حسن رو به تصوير بکشه همونجور که خودش خوب اون رو درک کرد.
    يه مورد ديگه که خيلي برام جالب بود اينکه شما از صبح مراسم براي کمک اومده بوديد مسجد، و همونطور تا آخر شب ديدم که زحمت ميکشيدين، که حتي به مصطفي هم گفتم و تشکر کردم. اينجا هم از شما تشکر ميکنم. اميدوارم حضورتان در مراسم ها و برنامه هاي بعدي کانون پابرجا و ماندگار باشد.
    + يکي از بچه هاي کانون 

    سلام زن داداش

    از متن بسيار زيبات واقعا تشکر.

    با اينکه چند وقتيه که با شيخ آشنا شديد انگار خيلي خوب با اون انس گرفتيد.

    پاسخ

    با سلام...نظر لطف شماست و واقعا از ته دل به شما كانوني ها غبطه مي خورم كه معلم به اين بزرگي در كنارتان داشته ايد.اميدوارم راهشان را ادامه دهيد.يا علي
    + پرسشگر 
    سلام.
    متن زيبايي نوشته ايد. ولي من سر در نياوردم اين استاد شويديان كي بوده؟! استاد چي بوده؟
    پاسخ

    با سلام..من در اين متن هيچ توضيحي درباره شخصيت ايشان ندادم كه حال شما سردربياوريد كه ايشان كه بوده و استاد چه بوده است .ان شاالله در آينده همسرم در اين باره خواهد نوشت.التماس دعا.يا علي
    + داداشي 
    سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام
    تو رو خدا بگذاريد راحت بگم داداشي و خواهرم از ديشب تا حالا ي حسو حال خاصي داشتم که الان به اوج خودش رسيد انگار همه ي دوستاي خدا دست به دست هم دادن تا اين شخص از جاهاي خوب کم خبر رو ي کم مهربان و آگاهش کنن.

    تبريک ميگم به خاهر خوبم که جرات جاي همه فرياد زدن رو داره و اميدوارم هر روز قوي تر و قادرتر بشه.

    فقط ميخام ي روزي صداي فريادهايمان کل کهکشان رو ي حرکت اساسي بده.

    به حرمت عشق انشالله
    پاسخ

    ممنون داداش عزيزم...اميدوارم اين روح پاكت رو هر چه زود تر با كسي شريك بكني..مصطفي
    + سيد محمد مهدي 

    تنها ديشب اشک نبود که از سپهر دل هاي اسماني بر زمين مي ريخت بسياري از احساسات خود را در نگاه ها گنجانده بود .

    غزاله ، علي رضا نگاه هاي که تنها و تنها رو به سوي آسمان مي رود

    اي شيخ " شب نيمه است و ما ميهمانيم " و کاش اين ميهماني هيچگاه نبود که ما باشيم و تو نه

    آن عشقي که مرده هاي مثل ما را زنده و زنده ها را متعالي کرده است در جسم نمي گنجد

    ديوانه وار نمي خواهم کلمات را صف کنم و خود را در پس اين صف طولاني پنهان کنم بايد فرياد زد

    فرياد زد که سال ها است تنهاي دارد ريزه ريزه اين جان بي ارزش را از روح مي گيرد و اين درد را به خدا کمتر کسي مي فهمد

    هزاران بار آرزوي آن را کرده ام که من نباشم و او يک روز بيشتر در کنار خانواده و کانون باشد ولي خدا است آن که مي بخشد و آن که ما مردگان را زنده کرده است .

    در ميان هزاران در اين شهر و کشور گشته ام و در هر مجموعه ي که گفته است ما بهترينيم را در دل به سخره گرفته ام چون قبلا "کانون" را شناخته ام

    کانون مرتبه ي از بهترين ها است .

    مصاحبه ي خانوم رضا زاده همسر صبور و بزرگوار شيخ را وقتي مي خواندم کاغذ از ياد روزگاران خيسي اشک را مي پذيرفت .

    ايثار و فداکاري اين بزرگوار اگر نبود کانون و بچه هاي کانون بارها و بارها از لذت آرامش وجود شيخ محروم مي ماندند .

    شيخ را ديدن و نگاه کردن فضيلتي نيست که کسي بتواند به داشتن آن افتخار کند ، درک کردن و فهميدن است که باعث افتخار است و شما " نو عروس ماه شب چهارده آسمان ها " آن را درک کرده ايد و هيچ وقت اين فضيلت را از دست نخواهيد داد .

    غزاله ، عليرضا عزيز شما تنها فرزندان اين پدر نيستيد وسعت برادران و خواهرانتان به گستردگي عدالت خواهان و رهروان آن راد مرد آسماني است .

    اين نوشتار و از اين مکان بي مکاني براي شما و مصطفي بهترين آرزو ها و پايدار ترين احساسات را دارم سلامت ، سعادتمند و سبز باشيد

    + مصطفي 

    مريم عزيز تر از جانم!

    بسيار خوشحالم از اين که ديدي بسيار زيبا به همچين مسائلي داريد و از شيخي که شايد به ظاهر او را نديده ايد اينچنين ياد مي کنيد.

    رابطه ي زيبايي با او داريد زيرا روحتان بسيار بهم نزديک است و اين جاي تقدير دارد. از متن ابتدايي که براي او نوشته بوديد تعجب کردم (زيرا نه شما او را ديده ايد و نه من برايتان آنچنان توصيف کرده ام) و از متن دومتان بسيار خوشحال شدم.

    بهت افتخار مي کنم و دوستت دارم...

    پاسخ

    عزيز دلم ! شايد بايد در جوابت بگويم همه انسان ها روح الهي در آن ها دميده شده ! روح شيخ فراتر از اين ها بزرگ است و شايد اين به خاطر وجود همان بهشت زميني باشد كه شيخ ساليان دراز از گفتنش منع داشت و كاش برايتان مي گفت با اين كه خودم نيز دايي شهيدم را نيز نديدم كه برايم بگويد ولي همين خاطرات خواندني نيز زيبا و درس آموزند...باشد كه ما همه رهرو راه آنان باشيم.يا علي